دست های پشت پرده ای که تصمیمات ما را خراب میکنند
شاید این عنوان عجیب به نظر برسد یا اینکه فکر کنیم قرار هست مطالبی شبیه به مطالب توهم توطئه در ادامه ارائه شود اما واقعیت این است که مواردی در دنیای درون و بیرون ما وجود دارد که باعث می شود تصمیمات ما به مشکل بر بخورد. قرار هست در ادامه به این دست های پشت پرده اجرا کنیم و بگوییم با وجود این دست ها باید چه کرد؟
منظورمون از دست های پشت پرده چیست؟
تصور کنید کاری را بر عهده شما گذاشته اند و شما تمام تلاش خود را برای انجام آن کار کرده اید و تمام مراحل را به درستی پیش رفته اید اما افرادی بوده اند که بدون اینکه شما متوجه حضورشان شوید تمام کار شما را خراب کرده اند و باعث شده اند شما فرد نالایقی به نظر برسید. شما می توانید هر اسمی رو این افراد بگذارید اما من میخواهم در این مقاله به این افراد دست های پشت پرده بگویم.
خب با فرض بالا قرار هست در مورد تصمیم گیری صحبت می کنیم. شما واقعا فکر کرده اید تا از بین گزینه های مورد نظرتان بهترین گزینه را انتخاب کنید و یک تصمیم درست بگیرید و واقعا برای اینکار تمام تلاش خود را انجام داده اید اما بعد از این که تصمیم گرفتید متوجه می شوید که بدترین تصمیم ممکن بوده است. در اینجا واقعا دست های پشت پرده ای وجود داشته که باعث شده تمام تلاش شما خراب شود و شما احساس کنید که فردی هستید که توانایی تشخیص و تصمیم درست ندارید.
اما این دست های پشت پرده چیست؟
یک: مغز
در نگاه اول کاملا عجیب به نظر میرسد که مغز که ابزار تصمیم گیری هست به عنوان دست پشت پرده عمل کند و تصمیمات ما را خراب کند ، اما واقعیت این است که به دلایل تکاملی و فرگشتی مغز دچار سوگیری و خطاهایی است که باعث می شود در تصمیم گیری هایمان دچار اشتباه شویم.
توصیه می کنم کتاب هنر شفاف اندیشیدن که مطالب جامعی را در این مورد بیان کرده را مطالعه کنید.
دو: میزان درآمد و دارایی ما
تحقیقات نشان می دهند که اگر میزان دارایی و درآمد ما به اندازه ای باشد که نتوانیم حداقل نیازهای زندگی را بدون دغدغه فراهم کنیم و ذهنمان مداوم درگیر این مسائل مالی پیش پا افتاده باشد پهنای باند شناختی ما را دچار مشکل می کند و قدرت پردازش مغز ما کاهش پیدا می کند و منجر به تصمیم گیری های اشتباه می شود بنابراین افرادی که در فقر به سر می برند معمولا در یک سیکل معیوب گیر خواهند افتاد. فقر باعث تصمیم اشتباه می شود ، تصمیم اشتباه باعث فقر بیشتر می شود و فقر بیشتر باعث تصمیم های بدتر می شود و این روند ادامه خواهد یافت ، بنابراین اگر شما در خانواده ای هستید که از نظر مالی وضعیت خوبی ندارید احتمالا تصمیم های بدتری را خواهید گرفت. اگر دوست دارید در این مورد بیشتر بدانید به شما کتاب فقر احمق می کند را توصیه می کنم.
سه: محیط اطراف شما
دو کودک را تصور کنید. کودکی که والدین او دوره های تصمیم گیری موثر را گذرانده اند ، کتاب های زیادی مطالعه کرده اند و این مهارت را به اعضای خانواده خود نیز آموزش می دهند و کودک دیگری که والدینش تا به این لحظه تصمیم های غلط زیادی گرفته اند و هیچ اعتقادی به این ندارند که میتوان با آموزش دیدن این مهارت را بهبود بخشید. احتمالا نیازی به ادامه این نوشته نیست و شما می توانید به راحتی حدس بزنید که آینده این دو کودک چگونه خواهد بود.
مشکل اینجاست که ما در انتخاب این سه مورد هیچ نقشی نداریم اما هر سه مورد در تصمیم گیری ما نقش بازی می کنند و متاسفانه این قانون ناعادلانه دنیاست.
اما حالا باید با این اوضاع چه کار کرد؟
تصور کنید شما قرار است که فردا صبح برای بزرگترین قرار کاری عمرتان در شرکتی حاضر شوید و به شما گفته شده است که باید حتما راس ساعت هشت صبح در شرکت باشید وگرنه این قرار را برای همیشه از دست خواهید داد. شما تمام تلاش خود را خواهید کرد ، شب زود میخوابید ، اخبار ترافیک فردا را چک می کنید که بدانید چقدر باید زودتر حرکت کنید. تلفن همراه خود را روی ساعت مشخص قرار می دهید. به اعضای خانواده خود می سپارید که حتما شما را از خواب بیدار کنند. ماشین خود را چک می کنید که مشکل فنی نداشته باشید و… . درنهایت به این نتیجه می رسید که باید حدود یک ساعت زودتر حرکت کنید تا ساعت هشت به مقصد برسید. صبح ساعت هفت از خانه بیرون می روید و بعد از چند دقیقه متوجه می شوید که دست های پشت پرده ای وجود داشته که دقیقا در محل خروجی خیابان شما کامیونی پارک کرده که شما نتوانید از خیابان خارج شوید و قرار خود را از دست بدهید. آیا میتوانید بگویید که حالا که دست پشت پرده ای وجود داشته من مسئولیتی ندارم. جواب قطعا نه هست زیرا شما باید در کنار تمام مواردی که بررسی کرده بودید زمانی برای اتفاقات ناگوار هم در نظر می گرفتید. در واقع درست است که دست های پشت پرده ای وجود دارد که تصمیمات ما را دچار مشکل می کند اما این به معنای آن نیست که ما تلاش خود را برای گرفتن بهترین تصمیم انجام ندهیم. مسولیت پذیری در این جا بدین معناست که با وجود تمام دست های پشت پرده ای که وجود دارد من تلاشم را برای اتخاذ بهترین تصمیم انجام میدهم که این تصمیم یا نتیجه خوبی دارد و یا اگر نتیجه خوبی نداشت من با یکی از این دست های پشت پرده آشنا خواهم شد و برای دفعه بعد توجه بیشتری به آن خواهم داشت. یعنی یا تصمیم درست می گیرم یا از تصمیم اشتباهم درس درستی میگیرم.
نکته مهم بعدی اینجاست که آموزش همیشه راه گشاست.
تمام سه مورد بالا را میتوان با آموزش دیدن کم خطرتر کرد. درواقع با شناخت خطاهای شناختی مغز ، آموزش دیدن در مورد تغییر باورها و همچنین آموزش مسائل مالی می توان دستهای این دستهای پشت پرده را بست تا در تصمیم گیری های ما کمتر دخالت کنن.
دیدگاهتان را بنویسید